تا دیروز میگفتن محرمانه ست و به باقالی و لبو فروش و راننده تاکسی ربطی نداره .!
الان هنرمندان شدن اهرم نرمش برای قبول توافق به قیمت هیچی!!!
هنردارید بزنید زیر میز مذاکرات و معادلات رو بهم بزنید نه اینکه گدایی کنید.
تا دیروز میگفتن محرمانه ست و به باقالی و لبو فروش و راننده تاکسی ربطی نداره .!
الان هنرمندان شدن اهرم نرمش برای قبول توافق به قیمت هیچی!!!
هنردارید بزنید زیر میز مذاکرات و معادلات رو بهم بزنید نه اینکه گدایی کنید.
بعد از جنگ آمریکا با کره، ژنرال ویلیام مایر که بعدها به سمت روانکاو ارشد ارتش آمریکا منصوب شد، یکی از پیچیدهترین موارد تاریخ جنگ در جهان را مورد مطالعه قرار میداد.
حدود ۱۰۰۰ نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند که از استانداردهای بینالمللی برخوردار بود. زندان با تعریف متعارف تقریباً محصور نبود. آب و غذا و امکانات به وفور یافت میشد. از هیچیک از تکنیکهای متداول شکنجه استفاده نمیشد. اما بیشترین آمار مرگ زندانیان در این اردوگاه گزارش شده بود. زندانیان به مرگ طبیعی میمردند. امکانات فرار وجود داشت اما فرار نمیکردند. بسیاری از آنها شب میخوابیدند و صبح دیگر بیدار نمیشدند. آنهایی که مانده بودند احترام درجات نظامی را میان خود رعایت نمیکردند و عموماً با زندانبانان خود طرح دوستی میریختند.
دلیل این رویداد، سالها مورد مطالعه قرار گرفت و ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد:
ای غصه هایت قاتلم، هرشب دعایت میکنم… داغت نبینم جان من، جان را فدایت میکنم… باید بلرزد قلبشان وقتی شنیدند این سران، گفتی که من فعلا فقط دارم”نصیحت” میکنم… من با تو تنها ای علی(روحی لک الفدا) عهد اخوت بسته ام، محض گل روی شما دارم رعایت میکنم…