اللهم عجل لولیک الفرج

۲۳ مطلب با موضوع «کشکول» ثبت شده است

خصوصی

این روزها حس عجیبی دارم که بعد از این همه سال از کودکی که بد و خوب را متوجه شدم تا الان که تازه می فهمم که هیچ نمی دانم .

ولی حس عجیب و خوبی دارم مدتی است با فرشته ای از نسل اولیاء خدا آشنا شده ام که معنای زندگی را برای من عوض کرده است فکر می کنم به برکت آقای بی پناهان حضرت امام رضا علیه السلام بتوانم همراه این فرشته به آنچه هدف از آفرینش انسان هست برسم و معنای خوشبختی را در دنیا و آخرت درک کنم.

 

دوستان دعا کنید 

التماس شهادت

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
هادی استادی

عشق!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی استادی

بقول یکی مذاکره هم شده قرتی بازی

تا دیروز میگفتن محرمانه ست و به باقالی و لبو فروش و راننده تاکسی ربطی نداره .!
الان هنرمندان شدن اهرم نرمش برای قبول توافق به قیمت هیچی!!!
هنردارید بزنید زیر میز مذاکرات و معادلات رو بهم بزنید نه اینکه گدایی کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی استادی

می گفتند نمی توانیم....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی استادی

چند پله تا قاف

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
هادی استادی

شعری از سید جواد میری

آقا قسم به جان شما خوب می شوم
باور کنید آخرش، به خدا خوب می شوم

حتی اگر گناه خلایق کشم به دوش
با یک نگاه لطف شما خوب می شوم

این روزها ز دست دل خویش شاکیم
قدری تحملم بنما، خوب می شوم

من ننگ و عار حضرتتان تا به کی شوم؟
کی از دعای اهل بُکا خوب می شوم؟

با یک دعای مادر دلسوز و مهربان
ام الائمه جوان خوب می شوم

جمعی کبوتر حرم فاطمه شدند
من هم شبیه آن شهدا خوب می شوم

من بدترین غلام حقیر ولایتم
ای بهترین امام، بیا خوب می شوم

با این همه بدی به ظهور شما قسم
با یک نسیم کرب و بلا خوب می شوم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
هادی استادی

حسین علیه السلام

 

دﺍﺭﺩ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍ ﻓﺮﻕ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ

ﺣﺘﯽ ﻋﺒﻮﺭ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﺎ ﻓﺮﻕ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ

ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐﻪ ﺑﻐﺾ، ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ

ﺑﺎ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﻗﺒﻞ ﭼﺮﺍ ﻓﺮﻕ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ؟

ﺍﯾﻦ ﭘﺮﭼﻢ ﺳﯿﺎﻩ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﯿﺮﻕ ﻭ ﻋﻠﻢ

ﺣﺎﮐﯽ ﺳﺖ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻓﻀﺎ ﻓﺮﻕ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
هادی استادی

دختر خیلی زیبا در اتاق مدیر دولتی!

حجة الاسلام والمسلمین قرائتی (حفظه الله): من در اتاق یک رئیسی رفتم، کار داشتم. تا در را باز کردم دیدم یک خانمی، خیلی خوشگل است. اوه… چه زیبایی!
داخل اتاق رئیس رفتم, گفتم: شما با این خانم محرم هستی؟ گفت: نه! گفتم: چطور با یک دختر به این زیبایی تو در یک اتاق هستی و در هم بسته است.
گفت: آخر ما حزب اللهی هستیم.
گفتم: خوشا به حالت که اینقدر به خودت خاطرت جمع است. حضرت امیر به زن‌های جوان سلام نمی‌کرد. گفتند: یا علی رسول خدا سلام می‌کند تو چرا سلام نمی‌کنی؟ گفت: رسول خدا سی سال از من بزرگتر بود. من سی سال جوان هستم. می‌ترسم به یک زن جوان سلام کنم یک جواب گرمی به من بدهد، دل علی بلرزد. گفتم: دل علی می‌لرزد، تو خاطرت جمع است.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
هادی استادی

15 توصیه میرزا اسماعیل دولابی را برای زندگی مومنانه

15 توصیه میرزا اسماعیل دولابی را برای زندگی مومنانه
1. هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.
2. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.
3. اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.
4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.
5. موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
هادی استادی

اینجا ایران است ولی نه ایرانی که ......+ تصاویر

http://s4.picofile.com/file/7769377953/1366540088654218_large.jpg

 

اینها را می نویسم برای توئی که هیچ وقت فرصت نشد در خیابان دو کلمه با هم حرف بزنیم تا حرفهای دلم را به تو بگویم
http://s4.picofile.com/file/7769377632/46_679.jpg


آنقدر جسمت را برایم برهنه کردی
که یادم رفت
روح عریانت چه شکلی بود!
آنقدر سعی کردی
برجستگی های بدنت را نشانم بدهی
که وقت نشد یادت بیاورم که می توانی چه شخصیت برجسته ای باشی !
بیا و تمامش کن ، خودت را به یاد بیاور

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
هادی استادی